در مثل کوه دماوندی و من گودالم     

زیرپای تو به این منزلتم می بالم

گندم دست تو و آب گوارای حرم

شده آذوقه خوشمزه چندین سالم

گوشه گنبد تو ساکنم و عرشی ها

چشم دارند به این بخت و به این اقبالم

از زمانی که اسیر تو شدم آزادم

خیلی از اینکه تو ارباب منی خوشحالم

من که با پای خودم راهی کویت نشدم

حتم دارم که خودت آمده ای دنبالم

راستی- باعث شرمندگی ات هستم - نه؟

مثل اینکه تو لب سرخی و من تبخالم

پر ناخالصی ام- کاش به دقت می کرد

شبکه های ضریح تو مرا غربالم

حتم دارم که اگر نوکر خوبی باشم

لحظه مرگ می آیی تو به استقبالم